کیهان نوشت: ماجرا هفته پیش و از خبری که در فضای مجازی منتشر شد، آغاز شد. خبر این بود: خانواده رئیسمجلس به ترکیه رفته و در آنجا برای فرزندی که در راه است، سیسمونی خریدهاند.
پسر محمدباقر قالیباف به فاصله اندک، اصل خبر سفر را تایید کرد و البته افزود که سفر علیرغم میل پدرش انجام شده و با این حال عذرخواهی کرد.
این خبر با چند نوع واکنش مواجه شد. یک دسته از واکنشها مربوط به مردم عادی بود که از آن انتقاد کردند. این واکنشها را میتوان تا حد زیادی طبیعی و قابل فهم دانست چرا که مردم انتظار دارند در حالی که تحت فشار شدید اقتصادی و معیشتی هستند، مسئولان نیز در تحمل این فشارها با آنان همراه باشند.
دسته بعدی واکنشها مربوط به جریانات و بازیگران سیاسی بود. طبق معمول، رسانهها و جریانات ضدانقلاب که از هیچ فرصتی برای حمله به اصل نظام و انقلاب نمیگذرند و در این مسیر حتی از دروغپراکنی هم ابایی ندارند، بلافاصله دست به کار شده و انواع و اقسام مطالب و پیامها را در این راستا تولید و منتشر کردند. مطالب و پیامهایی که هدفی جز غبارآلود کردن فضا و تضعیف اصل نظام نداشت.
دسته بعدی واکنشها مربوط به برخی جریانات سیاسی داخلی بود. این دسته از واکنشها را میتوان به دو گروه نشاندار و بدون نشان تقسیم کرد. جریان مدعی اصلاحات در رسانههای رسمی و نیمهرسمی خود، این سفر را بهانهای برای تخریب رئیس مجلس و زیر سؤال بردن مجلس یازدهم قرار داد و مانند همیشه رطب و یابس را به هم بافت تا رقیب سیاسی را در ذهن افکار عمومی تخریب کند.
اما واکنشها در رسانههای بینام و نشان و مسئولیتگریز از نوع دیگری بود. این رسانهها کوشیدند با ارائه تحلیلهای به اصطلاح محرمانه و افشاگرانه، ماهی خود را از این آب گلآلود صید کنند.
«رد پای دولت در غائله سفر خانواده قالیباف به ترکیه»، «سیسمونی گیت در مقابل ناتوانی ذهنی رئیسی»، «حمله پایداری به قالیباف برای از زیر ضرب درآوردن عبدالملکی»، «قالیباف چوب عدم همراهی با پایداری در طرح صیانت را خورد»، «اطلاعات سپاه، پشت افشاگری اخیر است»، «وزارت اطلاعات دولت رئیسی، خانواده قالیباف را رصد و ماجرا را لو داده» و...بخشی از تیترهای این دست مطالب است.
واقعیت آن است که کشور از نیمه سال گذشته با همدلی و همکاری سه قوه، به نوعی آرامش رسیده که این آرامش سیاسی لازمه و گام اول برای حل مشکلات مردم است. مشکلاتی انباشته و بسیار بزرگ که برخی به دلایل مختلف علاقهای به کاهش و حل آنها ندارند.
ضدانقلاب خارج نشین که به چیزی جز ویرانی ایران و براندازی انقلاب راضی نیست و برخی جریانات سیاسی داخلی مانند مدعیان اصلاحات و جریانات انحرافی نیز هر کدام با انگیزههای خاص سیاسی، تمایل واقعی و عملی به موفقیت ترکیب جدید ندارند.
بسیاری از واکنشهای سیاسی به این ماجرا را میتوان در همین راستا ارزیابی و تحلیل کرد. کسانی امروز برای این سفرگریبان چاک کرده و فریاد وااسلاما و وامردما سرمیدهند که در ماجراها و پروندههای سرنوشتساز و عجیبی همچون فساد توزیع دلار4200 تومانی، صندوق ذخیره فرهنگیان، داستان برادر رئیسجمهور سابق و... مهر سکوت بر لب زده یا عملاً به توجیه و تطهیر فساد مشغول بودند.
در پایان باید تاکید کرد اگر چه سفر مذکور مذموم بوده و قابل نکوهش است اما در همین حال باید میان آنچه رخ داده و حجم و نوع واکنش نیز تناسبی برقرار باشد که در این ماجرا چنین نیست و حکایت از مسائلی دیگر دارد. و بالاخره آنکه هم مدیران و متولیان و اطرافیان آنها باید از موضع اتهام پرهیز کنند؛ و هم باید زمانشناس و دشمنشناس بود و از نقشآفرینی در نقشههای دشمن اجتناب کرد.